من و همکار محترم (۲)

این روزهایی که میگذرد احتمالا زیاد از این همکار من میشنوید... 

نه که من این روزا خودمو شدیدا درگیر کردم 

و نه که همه ی درگیری های ما به خواست خداوند مهربان مشترک شده در نتیجه ما هی با هم کانتکت داریم و منم هی میام اینجا می نویسم دیگه

 

فقط حیف که نمیتونم صفحه ی بلاگفای شکلک ها رو باز کنم و همین شدیدا انگیزه ی من رو برای نوشتن کم میکنه...حالا نمیدونم عیب از این کامی همیشه ناقص الخلقه ی منه یا بازم قضا و قدر و ایناس... (بلاخره باز شد و پست ویرایش میشود هم اکنون

 

امروز قرار بود برم دانشگاه برای سایت تیممون... 

آخه میدونید که من مدیر سایت تیممون هستم؟؟؟ نمیدونید؟ وایییی نمیدونستمااا... 

دیدی میخواستم ریا نشه حالا شد  

 

خلاصه طبق برنامه ی قبلی باید میرفتم واسه سایت که دیدم حسابی خوابم میاد...  

توی دلم رفتن رو کنسل کردم و گفتم به جاش ۵ شنبه میرم... 

حالا باید با شصت نفر زنگ میزدم و هماهنگ میکردم... در حین این تماسا دیدم نه خیر... 

آش کشک خاله جان ایناست... و من سنگ هم از آسمون بباره مجبورم برم دانشگاه... 

چون اون همکار مشاورم کاری داشت و خوب منم پارتیش هستم در دانشگاه... 

میدونید که چقذه مهندم من  

  

آخرش قرارمون شد همون بیمارستانی که مشترکاْ کار میکنیم... 

منم دیدم حالا که مجبورم برم،یک کمی زودتر برم بیمارستان تا یه سر به مطب بزنم و هم اینکه برم حساب باز کنم تا دیگه پولا رو زحمت بکشن از حلقوم بیمارستان در بیارن بریزن در حساب ما...  

 

تا وارد کیلینیک شدم دیدم ا... چرا این آقاهه که پشتش به منه شبیه مستره؟؟؟ 

که ییهو برگشت و این در حالی بود که بسی فاصله ای نمانده بود و.... بععععععله!!!!   

 

پس از اینکه فاصله ی قانونی رو رعایت کردیم سلام علیک نمودیم و فهمیدم اومده مراجعش رو ببینه... 

انگار قسمت نبود من تهنایی برم حساب باز کنم و پولاشو بالا بکشم... 

من یه تعارف کوچولو زدم که میخوای بیای با هم بریم بانک...اونم که عشق پول... 

گفت برتا بریم  

 

 

شعبه مخصوص بیمارستان بود و تقریبا خلوت... 

چون ما با هم وارد شدیم اینا فکر کردن که ما هم بله!!!...  

 

من هی اصرار میکردم که حساب مشترک برامون باز کنین 

اینا هی مشاوره میدادن که بابا بین زن و مرد که این حرفا نباید باشه و راحت باشید با هم و به هم اعتماد کنید...اصلا با هم بیاین که ما هر دوتون رو ببینیم!!!  

 

وقتی دیدیم انگار راهی برای باز کردن حساب مشترک نداریم گفتم حداقل روش کارت بدید که حساب دست یکی باشه کارت دست یکی...  

 

بعد  یواشکی رفتم به آقای رئیس بانک میگم اینجوری معلومه که چه پولی از حساب خارج شدی و چی از کارت؟؟؟ 

میگه:خانوم دیگه کارت دست آقاتونم باشه مچکلی نیست و شما هم میتونی ازش استفاده کنی؟؟؟!!!  

من با چشمانی گرد شده داشتم دغ میکردم که ای بابا حرفای من کجاش به جوابای شما ربط داره آخه... 

 

ورداشتم بزرگ توی برگه ی حساب نوشتم: شی شیز هستم ۲۳ ساله مجرد... 

 

شونصد جا هم اینو تکرار کردم... 

اون صفحه ی خالی شناسنامه ام رو هم هی عین موسیقی متن موقع صحبت باهاشون نشون میدادم... 

اما تا اون لحظه ی آخر مستر رو آقامون خطاب میکردن!!! 

 

آخه یکی نبود بگه بابا این بنده خدا مگه چه مرگشه(با عرض پوزش از حضور انورشون) که فکر میکنین باید تا این حد بی مغز باشه که انتخابش منه سر به هوا و خوچحال باشم؟؟؟؟ 

 

 

نهایتا ما که نتونستیم این آقایون رو متیوجه کنیم... 

و این موضوع در دفتر خاطراتشون ثبت شد که زن و شوهری به بانک آمدند که بسی خانومه به شوورش(اصفهانی بخونید لفطاْ) اعتماد نداره و نهایت محافظه کاری و اینا رو به کار برد و بنده خدا این شوورش که لام تا کام روی حرف خانوم صحبت ننمودند....بس که زز می باشندهاااا  

 

 

اما خوب بازم حضور مستر خیلی خوب بود... چون تمام توی صف موندن ها و دوندگی های بانکی رو انجام داد و من نشسته بودم فقط صدام میکرد میرفتم امضا میکردم باز میومدم یه دور میزدم ببینم بر و بچ شاغل کارشون رو درست انجام میدن یا نه... 

 

اونم از من باحال تر...از این زمان توی صف موندنش استفاده کرده داره درس میخونه... 

اون همکار مشاورم باور نمیکرد... 

به این میگن استفاده ی کامل از زمان  

یعنی دیگه از بهینه و این صوبتا رد شده... 

 

 

حالا همه ی اینا به کنار...منو بگو که امروز ۶ تا از قبضاشو گم کردم!!!!! 

یعنی جرئتشو داره بیاد ثابت کنه؟؟؟ 

 

  

پ.ن:امروز اولین روز کاریه منشیمون بود...خوب بود... 

 

پ.ن۲:از کار راضیم...بیش از همیشه...خدا رو شکر... این واقعا جای شکر داره... 

 

پ.ن۳:یه آقایی از امروز شده خدمه ی کلینیک که مغز من رو رسماْ تیلیت می فرمایند در آبگوشتشان از بس که هی حرف میزنه...از ۱ ساعت ۵۵ دقیقه شو حرف میزنه اون ۵ دقیقه اش هم عذر خواهی میکنه که اینقدر حرف میزنه!!!!

نظرات 5 + ارسال نظر
keyvan چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:10 ق.ظ

salam

age mikhay amaret bere bala tazmini link box maro bezar bad linketo ersal kon

www.justbox.mee.ir

مچکرم...
همین آمار خوبتره

یــــــک چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:43 ق.ظ

(با یکی از دوستانم می چتیدم، بهش گفتم قبل از خواب باید یه کاری انجام بدم. کارم این بود که بیام کامنت بنویسم برات)
(پرانتز بالا صرفا به این دلیل نگارش شده که متوجه باشی اگه وسطای کامنتم صدای خروپف اومد علتش از کجاست!)


شلام! من مزاحم نیشتم خانم ... نشناختی؟!! من یـــــک هشتَم! بشوژه پدر احتیاط (احتیاد؟ اعتیاد؟) .....
(خوب وقتی جوونه مردم تا اینوقت شب بیدار می مونه میشینه پای اینترنت خب معلومه که اعتیاد می گیره دیگه)
خلاشه بریم شر اشل مطلب ...

از همه ی اینا که مدیر سایت هستی و بیمارستان و حساب باز کردن و کارمندای کچل بیشعور بانک که بگذریم از این یکی دیگه نمی شه گذشت که: تو صف درس می خونهههههههههههههه ؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟ ... (سام بادی هلپ می!)


(عمرا اگه باور کنی الان 10 دقیقه هست که همینجوری زل زدم به مانیتور)
(بعد از تایپ پرانتز بالا دوباره 10 دقیقه به مانیتور زل زدم!)

این اسمایل رو هم همینطوری گذاشتمش ! آخه گناه داشت حیوونی ! خیلی قیافش داغونه ... هیشکی دوسش نداره ...

واییییییییییی چقدر خندیدم از دست اون هشتت:دی

ولی من اون اسمایل رو دوست دالم که...

نه همون احتیاط درسته من از توی دیشکنری چکیدم :دیییییییییی

اونوقت دوستت سعی نکرد تو رو به راه راهست هدایت کنه که کارت به جوب و اینا نرسه؟؟؟...عجب دوستایی پیدا میشناااا... میبینی تو رو خدا....

میلیاردر مهربان چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:40 ق.ظ

با عرض درود فراوان به شما دوست عزیز
امروزه درجهان یکی از بهترین و ساده ترین و پر درآمد ترین کارها، کسب و کار اینترنتی است که روش های متفاوتی دارد
ما میخواهیم خلاصه داستان کارمندی که از این راه میلیاردر شد را برایتان بازگو کنم
در امریکا کارمندی روزانه وقت کمی را صرف آپدیت کردن وبسایت خود میکرد و تبلیغات گوگل را در سایت خود قرار داده بود و درآمد کمی از این طریق به دست می آورد روزی با خود فکر کرد که اگر وقت بیشتری را صرف وبسایتش کند میتواند پول خیلی بیشتری به دست بیاورد او از کارش در اداره استعفا داد و روزانه 6 الی 7 ساعت کار میکرد و بقیه وقتش را به خوش گذرانی می پرداخت و پول کلانی را از این راه به دست آورده بود
........................................
حتما با خود میگویید او درخارج کشور بوده و در ایران چنین چیزی امکان ندارد!!! اما نه اینطور نیست ما به شما دو سیستمی را معرفی خواهیم کرد که ایرانی های داخل کشور از آن درآمد کلانی به دست آورده اند و پرداخت پول توسط این شرکت ها تضمین شده است درضمن این شرکت ها 100% قانونی هستند و دارای مجوز از جمهوری اسلامی ایران میباشند
1- سیستم کلیکی: گروه اوکسین ادز یکی از معتبرترین این شرکت ها می باشد که نحوه کار در این سیستم به این گونه است که شما پس از عضویت باید بنرهای این سایت را در وبلاگتان قرار دهید و به ازای هر کلیکی که روی بنرها می شود مبلغی که از طرف سایت تعیین شده دریافت خواهید نمود
توجه نمایید که شرکت رفاه گستر جنوببه شماره ثبت 24516 پرداخت کلیه وجوه را ضمانت می نماید.
لینک عضویت سریع:
http://www.oxinads.com/?i=22810
http://www.oxinads.com/?i=22810
2- سیستم فروش محصول و دریافت پورسانت: ایران مارکت سنتر بزرگترین گروهی است که در این زمینه فعالیت دارد نحوه کار در این سیستم بدین گونه است که شما پس از عضویت برای فروش محصولات یک کد دریافت میکنید که میتوانید از هر روشی که دوست دارید محصولات را بفروشید و به صورت درصدی پورسانت خود را دریافت نمایید
لینک عضویت سریع:
http://www.iranmc.org/AdsAffiliate.php?AdsID=18545
http://www.iranmc.org/AdsAffiliate.php?AdsID=18545



na3r جمعه 12 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:20 ب.ظ

میگه:خانوم دیگه کارت دست آقاتونم باشه ((مچکلی ))نیست و شما هم میتونی ازش استفاده کنی؟؟؟!!!


خانم یعنی گفتار درمانی وآسیب شناس گفتار و زبان دارن حالا خودش سراندرپا غلطن

تازه اونوخ که یکی بودن اینطوری بود حالا که شدن دوتا
خدا به دادمون برسه
حالا این دختر جدیده کیه

به اون نمیگن غلط...
اینم من باید یادت بدم؟؟...وقتی میگم درمان لازمی همینه دیگه!!!!
یکی از دوستای خیلی خوب و عزیز من که از این به بعد قراره اینجا رو با هم بنویسیم...

na3r جمعه 12 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:11 ب.ظ

سلام
می گما قربون دستت یکم متناتو خلاسش کن اخه خیلیه و خوب حالش نی همشو بخونیم
راسی رفتی طبقه سوم ساختمونه که زیر اسمونه !!!!
راسی جواب امتحاناتت کی می اد
من که منتظر شیرینی هستم
راسی چند وقت دیگه هم تولد داریما اونم به تاریخ ابری

سلام
راستش من خلاصه نویسیم کاملا خرابه...
بله رفتم...
نمیدونم...بهش فکر نمیکنم...
اوه اوه... نگو دلم آب شد:دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد