سلام
قصد داشتم آپ کنم که استادم اومد
همون که خاله ی اون جناب می شد....از بعد از بهم خوردن موضوع این اولین باره که فرصت میشه باهاش حرف بزنم
قرار بود باهاش حرف بزنم و دلایلم رو بگم
البته این قرار بین من و اون آقا بود....
بازم هنوز تماس میگیره بازم می پرسه که با خاله اش حرف زدم یا نه
گر چه احساس خوبی ندارم که این کار رو بکنم اما این آخرین راهه برای متقاعد کردنش بدون درگیر کردن خانواده ها
دعام کنین قلبم دقیقاْ داره میاد توی دهنم....
دعا می کنم دوستم... امیدوارم بهترین ها برات اتفاق بیفته و آرامش تو زندگیت جاری باشه... دوستت دارم