بلاخره جوابای ما رو هم زدن....البته جواب بنده که از همون قبل از امتحانام با بلایایی که اون مستر اسبق سرم آورد کاملاْ مچخص بود و تنها هدف درس خوندن اون روزام واسه تعویض روحیه!!! و درگیر کردن ذهنم و البته دور بودن از مجمع های خانوادگی بود....
این مدت هم اصلاْ به جواب فکر نکرده بودم و حتی کلیدا که اومد نرفتم ببینم....خو آدمی که مطمئنه که دیگه هیجان نداره که....
کاری داشته باشه؟؟؟
دیروز که فکر می کردم دیدم امسال سال خوبی نبود چون با درس، شرایط کاریم به هم می ریخت و فرصت شغلیمو از دست میدادم....اما اگر سال دیگه این اتفاق بیفته عالیه.... چون من 3 شهریورش پایان طرحمه و می تونم واسه استخدام اقدام کنم و تا نتایج و معلوم شدنش وقت دارم موقعیتم رو تثبیت کنم و اینجوری دیگه نه درسم رو از دست می دم نه کارم رو....تا خدا چی بخواد...
اما در راستای دلگیری دیروز تا حالا... و یاس ناشی از 25 ساله شدنم که هنوز گریبان گیرم بیده تصمیم گرفتم کلینیک بعد از ظهرم رو کنسل کنم و یک سالی کار نکنم.... گرچه درآمدش خوبه و نوع کارم هم دقیقاً درمانیه که میخوام اما حسابی خسته ام می کنه و شوق و ذوقم رو گرفته.... نمیتونم راحت کارایی که میخوام بکنم... 2 ساله میخوام یه کلاس ورزش یا زبان برم نمی تونم.... منی که عاشق خوب زندگی کردنم و دلم میخواد روزام با کارایی که میخوام بگذره واقعاً الان تحت فشارم....
دیگه اکیداً قراره دلم واسه مریضام نسوزه اونا می تونن برن جای دیگه ادامه ی درمان بدن.... و دلم برای اینکه اون محل رو از دست میدم هم نسوزه چون خدا بازم میتونه موقعیت های دیگه ای بهم بده..... دلم واسه پولشم نسوزه چون خودم مهم ترم....
به جاش با دوستم برنامه گذاشتیم چند تا کار تحقیقاتی برداریم و حسابی کیف کنیم(من عاشق تحقیقم) و البته که من جدیدا بسیار به برنامه نویسی و طراحی سایت علاقه پیدا کردم و قراره پیگیریش کنم....
از آخرای بهمن سال پیش دیگه توی تخت خودم نخوابیده بودم....سه شب دیوانه کننده باعث شد برم به اتاق مامان و بعدشم دیگه تا همین 2 شب پیش توی هال روی کاناپه می خوابیدم.... دیگه ییهو دلم تنگ شد و برگشتم توی تخت خودم....اما.... چشمتون روز بد نبینه.... خواب درستی ندارم.... همه اش یاد اون 3 روز....چی به سرم آورد....باید می شد....بیخیال....
عید فطر نزدیکه و کم کم باید منتظر خبرایی باشیم...... گرچه هنوز اون حس خوبه هست اما یه استرس عجیبی هم دارم.... کلاً دلم میخواد هر اتفاقی که ممکنه روتین زندگیم رو تغییر بده عقب بندازم.... بهانه ای سراغ ندارید؟؟؟
راستی بلاخره شنبه و یک شنبه تعطیل نشد؟؟؟
اگر نشه که من باید 24 ساعته برم تهران و برگردم.... اگرم تعطیل شه که یه عالمه خوش به حالمه.... خدااااااااااااااااااا من تعطیلی می خوام...... لطفاًً..... ببین گل برات آوردم؟
پ.ن:این پست صرفاً برای درد و دل و البته بیان تصمیمات کبری بنده بود و هیچ اعتبار دیگه ای ندارد....نگی نگفتی!
همیشه هستند کسانی که نمی خواهند پرواز تو را ببینند تو به پرواز فکر کن نه به آنها
ســــخن مانند دامن دخــتران است , هر چه کوتاه تر باشد به هدف نزدیک تر است (امیر جوان)
چه دعایی کنمت بهتر از آن ، که خدا پنجره ای رو به اطاقت باشد
وبساز ابزار وب نویسان جوان
جدیدترین کذهای موزیک
جملات زیبایی هستن
ممنون
سلام
وبلاگ خوبی داری مطالبت هم جالبه
به وبلاگم سر بزن مطمئنم میتونی کمکم کنی این وبلاگ رو جهانی کنم . مطلب و یا نظرت رو بفرست به اسم و آدرس وبلاگ خودت تو وبلاگم استفاده میکنم.
سلام.از طرز خاطره گوییت خوشم اومد.نمرت بیسته.
موفق باشی شیما
عجب...
ممنونم
عشقی بخدا...
تو خیلی قوی هستی.اینو هزار بار گفتم.دلم میخواد ماچت کنم.بی دلیل
به جان خودم منم همین حس رو نسبت بهت دالم عروس خانومیییییی
سلام شیما جون ممنون که لینکم کردی عزیز!
امیدوارم به حرف دلت گوش کنن و شنبه و یکشنبه تعطیل بشه!
زیادم نگران کنکور و این چیزا نباش...درسته وقت طلاست و زود میگذره ولی سعی یه مدت کارایی که دلت میخواد و انجام بدی و فقط به حرف دلت گوش کن و آزاد باش!
ببخشید ولی*عشق هر جا روکند آنجا خوش است*
خداحافظ خانومی!
فک کنم باز حرفم نصفه رسید....شنبه تعطیل شد....بازم خدا رو شکر....آره همین قصد رو دارم....
درسته....درست میگی
سلام دوست عزیز فکر میکنم شما هم توی دانلود از رپید شیر و هات فایل مشکل دارید یا مجبورید اکانت بخرید اما بهتره دست نگه داری با استفاده از این سایت می تویند هرفایلی رو که خواستید از رپیدشیر دانلود کنید
قویترین لیچر اینترنت
www.usleech.co.cc
من که فکر نمی کنم شوما چطووووور؟
سلام وبلاگ خوب وقشنگی داری اگه وقت کردی یه سری هم به من بزن همیشه هستند کسانی که نمی خواهند پرواز تو را ببینند تو به پرواز فکر کن نه به آنها
mer30[
هر چیزی که تو رو به سادگی نکشه باعث میشه که قویتر بشی
چه دعایی کنمت بهتر از آن ، که خدا پنجره ای رو به اطاقت باشد
آخ جون عید فطر و خبرهای خوشششششششششششششششششش:)
اما من تا یادش میفتم پر از استرس می شم
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شیما جونممممممممممممممم...خوبی تو؟؟؟
وای خواهری مرسی که اینقدر خوشگل برام نظر گذاشتی...بوسسس..
خاطره های تلخه گذشته رو ول کن...ایشالا ساله دیگه هم یه کار خوب داری هم یه همسر مهربون و عاشق و هم دانشگاه فبول میشی...
وای فک کن من توی هر کدومش به تنهایی موندم دیگه سه تاش با هم چه شود
خواهش عزیز دلم
منم ای بد نیستم
اشالله سال دیگه قبولی آجی..از الان بشین بخون بعد بهونه نگیر این نذاشت اون نذاشت..
عیدتم از الان مباررررررررررک..وووووووووی رضایی تو راهههههههههههههههه..آجییییییییییییییییییی دعا کنیا خخخخخخخخب؟
راستیییییییی چه خبر از آقا دوماد؟
فعلا به دلایل ماکروسکوپی از ذکر اخبار جناب داماد معذوریم
مگه زیر میزی بدید
سلام دوستم ، عیدت مبارک [گل]میبینم که کلی برنامه برای خودت داری خیلی خوبه
سلام عید تو هم مبارک عزیزم....
حالا تا کی شود اجراااااااااا
اولین باره که وبلاگتو از طریق وبلاگ ساسا جون پیدا می کنم و بهش سر می زنم
وایییییییی چقدر از طرز نوشتنت خوشم اومد!
اوه سلام هل کردم یادم رفت سلام کنم.
نمیشه به منم رمز داده بشه آیا؟
سلام عزیزم....
آیا؟؟؟
شیما تعطیلات خوش گذشت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جای همه ی دوستان خالی
میام میگم چه خبرا بود