زاده ی آفتاب هستم و از تبار مرداد!
اهل ناکجا آباد دل، از سرزمین عاشقی و انتظار....چشم به جاده ها دارم تا آن روز موعود....روزی که از راه می رسد و رویا به واقعیت گره می خورد...
می نویسم برای به خاطر سپردن فراز و فرودهای این راه....برای ثبت قصه ی اشک ها و لبخند ها...
ادامه...
چرا اینقدر انرژیه منفی میدی به خودت؟ای بابا فکر میکنی همه به این راحتی بهم رسیدن دختر؟تو که خیلی زود داری کم میاری آخه میدونی مامانه سعید چه سنگاکه ننداخت جلویه ما؟حالا تو یه بار مامانت میگه نه شروع کردی به ناله کردنو خوندنه غزله خدافظی.. ای بابا
اینی که گفتی یعنی چه ؟؟؟؟
یعنی داغونم
چرا اینقدر انرژیه منفی میدی به خودت؟ای بابا فکر میکنی همه به این راحتی بهم رسیدن دختر؟تو که خیلی زود داری کم میاری آخه
میدونی مامانه سعید چه سنگاکه ننداخت جلویه ما؟حالا تو یه بار مامانت میگه نه شروع کردی به ناله کردنو خوندنه غزله خدافظی..
ای بابا
میام تعریف می کنم شما راه کار بدید
به همین سادگی؟!؟!؟! نباز شیما.... نبااااااز
نباختم
اما دارن زمینم میزنن تیناااااا
دلم...داغونه
یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نگو اینو شیما..............
یعنی....فقط معجزه نیاز دارم
چی شده مگه؟
همه چی باز ریخته به هم
واقعا وای به ما آدما
امیدوارم مشکلت زودتر حل بشه شیما جان
برات آرزوی موفقیت میکنم عزیزم
ممنون عزیزم