سکوت

 

جز چند ... حرف دیگه ای نمی مونه! 

باید حرف بزنیم 

فقط همینو میدونم!

نظرات 2 + ارسال نظر
زهرای رو به اوج شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:26 ب.ظ

سلام شیما گلک خودم

دلم یه دنیا برات تنگ شده بود خوشحالم که خدا عمری بهم داد و تونستم بیام بهت یه سری بزنم.

فوق العاده شرمنده ام بابت بی معرفتی این مدت. بخدا درسا وقت زیادی بهم نمی ده که بیام مزاحمت بشم

خیلی خیلی خوشحالم که تونستم بیام پیشت.

دوست دار همیشگی تو: خود خودم

زینب شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:29 ب.ظ

سلام خواهری عزیزم!‏
همه ی پستاتو که نخونده بودم خوندم!‏
 برات و براش دعا کردم،ایشالا همه چیز همونجور پیش میره که تو میخوای!‏
 راستی مرسی که یه جوری شمارتو دوباره بهم دادی!‏
 فدات...بوس!‏


وووووی خدا مرگم یادم رفت
همین امشب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد