شاید مث تو نتونم بد باشم
نشه مث تو شکوندن و بلد باشم
تو هم کارت به کارام خندیدنه
شاید اینا همه اش تقصیره منه!!!
چرا هیچ کاریم به چشمات نمیاد
دلت همینی رو هستم نمی خواد
منو نمیبینی مث روز روشنه
شاید اینا همه اش تقیره منه!!!
این آهنگ رو تازه دانلود کردم و حسابی ریتمش منو به وجد میاره
مهم نیست چی داره میگه مهم اینه که لهجه ی این آهنگ بدجور دلمو می بره
مهم اینه که پاهام ضرب میگیره و حسابی میرم توی یه مود دیگه!!!
مهم اینه که وقتی گوشش میدم به هیچی فکر نمیکنم
هیچیه هیچیه هیچییییییییییییی
مهم اینه که هیچ خاطره ای رو با خودش به دوش نمی کشه
مال همین امروز و این روزاس
نه هیچ گذشته و نه هیچ آینده ای
.................
۶ روز تمام انتظار این جمعه رو کشیدم.هوا که سرد میشه کار کردن و صبح زود از خونه بیرون رفتن رسماْ مثل یه فحش ناموسی میمونه واسم....اما خوب وقتی پای اجبار در میون باشه مجبوری بپذیری و صداتم در نیاد حالا من برم کجا بگم که این دیگه مال یه روز و یه سال نیست.... چیزی حدود ۳۰ ساااااااال....من اصلا زنده ام تا اون موقع؟؟؟؟....یعنی چیزی هم از من به جا می مونه؟؟؟ جالبه....راهی رو انتخاب کردم که با افسانه ی شخصی من از زندگی همخوانی خاصی هم نداشت....هرگز توی رویا و فکرا و خواسته هام نبود....من کار خصوصیمو می خواستم....هر وقت بخوام برم....از کار فقط ارضای روحیشو می خواستم.... اما خوب....شرایط اینطور رقم خورد....نه.... خودم اینطور انتخاب کردم....به خاطر پیشرفت هایی که خواستم.....
بیخیال بحثو جدیش نکنم این وقت شب!
۶ روز تمام فکر و ذکرم رسیدن روز تعطیل هفته و استراحت صبحش بود دیشب تا ۲ واسه تولد داداش کوچیکه بیرون مهمون داشتیم و ۳ من خوابیدم با کلی خیال خوش.... اما از ۷ صبح الییییییی همین الان داشتم درد می کشیدم!..... خواب صبح که فنا شد هیچ کل روز جمعه هم به باد رفت.... از ۳ تا مقاله ای که باید ترجمه می کردم فقط میون درد به یکیش رسیدم....!!!
بهتره برم بخوابم و گرنه بعید میدونم فردا اخلاق درست و حسابی واسه مریضای بینوا داشته باشم....اونا چه گناهی کردن که بی حوصلگی و خواب آلودگی های منو باید تحمل کنن آخه.... دهه!
پ.ن:کل آهنگای گوشیم رو دوباره ریست کردم و فقط ۳-۴ تا آهنگای شاد گذاشتم.... به دلیل ازدیاد کارهای روزانه ای که خودم واسه خودم جور کردم به آهنگای انرژی زا نیاز دارم نه آهنگایی که منو مثل باد با خودشون ببرن.... فعلا یه مدت باید کنترل شده زندگی کرد!
پ.ن۲:چای سبز با شکر..... چیز خوبی از آب در اومد....اما هنوزم اثری از لاغر شدن در خود ندیدیم!....اصلا هم نپرسید که غذاتم کم کردی یا نه!....حتما باید اعتراف کنم؟؟؟دهه!
پ.ن۳: هیچ وقت اینقدر از اینکه سراغم رو بگیره خوشحال نشدم....بهش فکر می کردم اما خودم خبری ازش نگرفتم....نمیخواستم این قهرو من بشکنم....اما همون موقع اس داد....خوشحالم کرد....جالبه!....آدما غیر قابل پیش بینی هستن....(همه ی اینا مربوط به یه دوست عادی عادی میشه!)
سلام...میگما خواهری چه اراده ای داری خدایی هاااااا!


کاش یه کم از ارادتو من توی کارام داشتماااا!
مثلا وزن=۶۰ نخندیاااااا ...
خوب حتما تو قدت بلندتره عیب نداره دیگه...
ما نیز اراده نداریم....از این نظر داغونیم خواهر