من و همکار محترم!!!

ساملیکم 

آخ آخ...امروز روزی بود هاااااا...

امروز توی اون کلینیک خصوصیه یه جلسه ی فوری کاری گذاشتیم... 

 

قرار بود توی این جلسه من مستر همکار محترمم رو به کلینیک معرفی کنم تا اون هم بیاد همون کلینیک...خوب چون هم کلینیکش یه مزیت های خوبی برای پیشرفت داره و هم اینکه من به این مستر،اعتماد کاری کامل هم علمی هم بالینی دارم و هم اینکه چون 3-4 ساله همه جا با هم همکار بودیم یه جورایی به این موضوع عادت کردیم و تا یه برنامه تحقیقی یا کاری واسمون پیش میاد سعی میکنیم اون یکی رو وارد کار کنیم... 

 

خلاصه قرارمون ساعت 10 تا 12 بود...که اینچنین تا 2 به طول انجامید... 

در بدو ورود بنده بهم پیشنهاد شد که در کارگاه پیش از ازدواج کلینیک شرکت کنم...  

 

خوب قبلا هم بهم اینو گفته بودن و من هم گفته بودم که فهلا هاااا به دردم نمیخوره... داشتن مخ منو میزدن که بیا و شرکت کن و اصلا خودمون در موقعیتش قرارت میدیم و اصلا موقعیت کیلو چند و اینا بود که همکار عزیزمان رسید و رفتم پایین راهنماییش کردم... 

 

حالا اومده نشسته و اینا همچنان دارن منو تشویق میکنن که بیا در این کلاسا باش و همه هستیم و خوچ میگذره و میخندیم و اینا....خلاصه از مزایاش میگفتن و کلی آب و تابش میدادن که ییهو این آقای همکار پسر خاله شدن شدید و گفتن که اسمشون رو اول لیست بنویسن... 

من و دیگران اولش فکر میکردیم در راستای خندیدن ما داره این حرف رو میزنه اما کم کم شیر فهم شدیم که نه بابا!!!! انگار جدیه هااااا.... 

رئیس مرکز زده زیر خنده میگه پس خوبه منم شرکت کنم(من تازه فهمیدم ای بابا اینم زن نداره که...یه مشت انسان مجرد عزب جمع شدیم دور هم )  

میگه من که نیاز نیست البته ثبت نام کنم من هستم دیگه رویسی گفتن بهرحال!!! 

منم سریع اعلام نمودم که نه خیر. بنده مبصر کلاس می باشم و همه باید اسماشونو بنویسن تازه پول هم میگیرم و از ایشون 2 برابر...دهه!!!...پارتی بازی نداریم... 

میگه:اااا... مگه تو هم قبول کردی بیای؟؟؟

میگم:نه بابا... اما اسما رو چک میکنم...من دم در می ایستم اونایی که اسم ننوشتن رو نمیزارم بیا تو....به این میگن خود درگیریه بیخود... 

 

حالا این همکار ما که فرمودن قصد شرکت در این کلاس رو دارن یه جورایی نگاه ها رو متوجه ی یه موضوعایی کردن که حسابی باعث خندیدن من شد...

مثلا همین جناب رئیس فکر کردن بین ما ممکنه خبری باشه...تمام نگاه های ما زیر نظر بود... حالا ما هم بعد از 4 سال همکاری با هم کلا با هم راحتیم اما با حفظ مسائل خاص... بعد این هی کنجکاو بود... 

 

حرفای ما رو هم برای خودمون بزرگ میکرد...

مثلا یه جا من به همکارم گفتم:مطمئنم تصمیم بگیری واسه دکترا حتماً قبولی و اینو واسه این گفتم که میدونم از لحاظ علمی بالائه و کلا پشتکارش فوق العاده است... اینم حرف من تنها نیست...

بعد اونم کلی تشکر کرد و گفت شما همیشه به من اعتماد به نفس میدید و تشویقم میکنید...( آخه من کلا زیاد اهل این حرفا نیستم...ولی چون با ایشون یک کم راحت ترم میگم و چون که خیلی بهش اعتماد دارم و میشناسمش و میدونم که حرفم جور دیگه برداشت نمیشه...چقدر من مجبورم اینجا هی توضیحات اضافه بدم ) 

 

اما این جناب رئیس  شروع کرد به اینکه: وای نمیدونید چقدر برای یه مرد مهمه که یه خانوم تشویقش کنه...اصلا عامل پیشرفت همین خانومه است و خلاصه قصه رو ادامه میداد... 

آقای همکار که سرش رو انداخته بود پایین و بینوا نمیدونست چه واکنشی نشون بده (آخه اینجور مواقع کلا می ترسه از بس که من زود بهم بر میخوره و اونم شدیدا این سابقه رو داره

 

منم هر چی سعی میکردم بگم بابام جان این حرفا نیست... زن و مرد چیه... شما اینو بزار به حساب تشویق 2 تا همکار  و اینا اما ایشون با دیوار پیمان برادری بسته بودن و انگار نه انگار که میشنون من چی فرمایش میکنم.... 

 

بعد ییهو شروع میکنه از دوستی و اینا میگه...

یا یه دفعه میره سمت مسائل احساسی...یعنی داشت به معنای کامل خودکشی میکرد از فوضولی که بفهمه چه خبره... 

 

باورش نمیشد که ما خیلی بچه های خوبی هستیم که... 

 

نکته ی جالب اینجا بود که من تازه امروز فهمیدم همکار محترم بنده از من 1 ماه هم کوچیکتره... همیشه فکر میکردم 63 ایه... بعد اینا باورشون نمیشد که من تا حالا نمیدونستم!!!! 

حتی موقعی که داشت میرفت این رئیس جان منتظر بودن منم همراهش برم...

آی من اون لحظه خنده ام گرفته بود....بینوا مسترمون هم توی رودرواسی مونده بود که چی باید بگه... منم که شیطوووووون!!!!... گذاشتم هر دوشون توی خماریش بمونن یه چند دقیقه و بعد تکلیفشون رو مشخص کردم... 

 

امروز رفته بودیم تا طرح من و مستر رو مطرح کنیم...یه طرح جدید برای یه روند جدید درمان ...

اولین قدممون افزایش آگاهی بود... تصمیم داشتیم کارگاه هایی با جمعیت نهایت 10-15 نفر برگزار کنیم ولی طرح به صورت یه همایش در اومد... 

 

من که اولش خیلی ترسیدم...حجم کار خیلی زیاد شد و دلم نمیخواد به خاطر سنگین شدنش ازش دست بکشیم...اما خوب با صحبت های مستر و تعیین قرارداد و یه اولویت بندی برای برنامه ها یک کمی خیالم راحت تر شد...راستش همین که ایشون هم اومدن این مرکز من یک کمی آرامش فکری بیشتری دارم... چون سخت بود تنهایی واسه یه بخش تصمیم بگیرم... (نه خیرم هیچ دلیل دیگه ای نداشت هر کس فکر دیگه ای کنه کچله...دهه! ) 

 

وایییی اینو یادم رفت بنویسم...

این رئیس ما از تهران و از یه کارگاهی که توش شرکت کرده یه مدرک داره از مسائل بی ناموسی( حالا من نخواستم اسمشو بنویسم خودت بفهم دیگه)... 

بعد داشتن با همکارای خودشون صحبت میکردن یه هو گفتن اینم یه سرفصل برنامه شونه  بعد داشتن نیاز جامعه رو بررسی میکردن و خوب در موردش حرف میزدن... من که شروع کردم به نوشتن و سرم رو پایین انداختم اما این مستر آی گیر کرده بود... یه لحظه نگاهش کردم اینقدر سرخ شده بودددددددد....

من نمیدونم این مشاورین محترم فکر نمیکنن اینجا بچه نشسته از این حرفا نزنن؟؟؟

هی حالا من میگم شما دور و ورت رو نیگا کن بعد حرف بزنا.... 

 

راستیییییییییییییییییی

شوما نمیاین برین کلاس پیش از ازدواج؟؟؟

به من گفتن اطلاع رسانی کنم آخه...

برید هااا...خوبه....(جدا از شوخی واقعا خوب و لازمه... من موضوعاشو دیدم خیلی خوبه و من حتما زمانی که تصمیم بگیرم که به ازدواج فکر کنم میرم...)

حواستونم باشه باید صف شید...اسماتونم بگیرید دستتون...

من مبصرم...گفته باشم!!!! 

اگرم از شهرای دیگه هستید اصلا نیگران نباشید خودم مکاتبه ای ارشادتون میکنم...

قول میدم جزوه های همکارم رو بگیرم بدم بهتون

.....

در کل امیدوارم همه تون بهترین انتخاب رو واسه آینده تون داشته باشین

(به گیرنده هاتون دست نزنین چیزی نشده فقط۲ کلمه حرف جدی بود...همین

 

 

پ.ن:این آهنگ وبلاگ امروز بدجور منو اسیر خودش کرده...یه همزاد پنداری عجیبی باهاش پیدا کردم حالا هر کی گفت این قسمت همزادش کوجاشه بهش یه جایزه ی ویجه!!! میدم... 

 

پ.ن۲:وبلاگ من اینجا دچار یک اختلال گفتاری شدید شده صداش در نویاد.... شما اگر صداشو شنیدید بی زحمت یه خبر بدید صواب(ثواب؟؟؟) داره مادر...

نظرات 9 + ارسال نظر
بهارنارنج و یاس رازقی سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:00 ق.ظ http://formyramin.blogsky.com

نمیشه دوره ی پس از ازدواج هم بذارید؟! اگه بذاری میاما. تو کامنت هام گفتی امیدوارم به وصال برسید. اومدم بگم شکر خدا بعد از سه سال نوشتن تو این بلاگ و تلاش و ... سه ماه پیش به هم رسیدیما. منتها عقد کردیم. ولی یه عقد رسمی با جشن. منتها عروسیمون می مونه برا...
و با این همه فاصله زمینی که از هم داریم چون هنوززیر یه سقف نرفتیم همچنان از هم دوریم. البته معمولا هر یک ماه همدیگه رو می بینیم. ولی می دونم درک می کنی اینطوری سخت تره!
اوه. سر دردودلم باز شد.
آی ناقلا؟ می دونم خودت هم فهمیدی این همکارت یه چیزیش هست! از اون چیزا!
این آهنگ بلاگت رو هم الان که نمی تونم گوش کنم چون سر کارم!

اتفاقاْ امروز یکی از دوستامم همینو گفت...اونم عقد کرده ۱ ماهه... انگار دارن...مشاوره ی دوره ی عقد...کلا باحالن...
خوش حالم که بلاخره قدم اصلی رو ورداشتین و دیگه چیزی هم به اون وصال اصلیه نرسده:دی
نه به جان خودم هیچیش نیست... دیگران دارن اغفالش میکنن بنده خدا رو...
میسی عسیسم...بوس

بهارنارنج و یاس رازقی سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:01 ق.ظ http://formyramin.blogsky.com

راستی لینکت کردم. می دونم که دوستای مجازی خوبی برا هم میشیم.

حتماْ همین طوره...میسی...منم الان میلینکونم

میلیونر سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:44 ق.ظ

با عرض درود فراوان به شما دوست عزیز
امروزه درجهان یکی از بهترین و ساده ترین و پر درآمد ترین کارها، کسب و کار اینترنتی است که روش های متفاوتی دارد
ما میخواهیم خلاصه داستان کارمندی که از این راه میلیاردر شد را برایتان بازگو کنم
در امریکا کارمندی روزانه وقت کمی را صرف آپدیت کردن وبسایت خود میکرد و تبلیغات گوگل را در سایت خود قرار داده بود و درآمد کمی از این طریق به دست می آورد روزی با خود فکر کرد که اگر وقت بیشتری را صرف وبسایتش کند میتواند پول خیلی بیشتری به دست بیاورد او از کارش در اداره استعفا داد و روزانه 6 الی 7 ساعت کار میکرد و بقیه وقتش را به خوش گذرانی می پرداخت و پول کلانی را از این راه به دست آورده بود
........................................
حتما با خود میگویید او درخارج کشور بوده و در ایران چنین چیزی امکان ندارد!!! اما نه اینطور نیست ما به شما دو سیستمی را معرفی خواهیم کرد که ایرانی های داخل کشور از آن درآمد کلانی به دست آورده اند و پرداخت پول توسط این شرکت ها تضمین شده است درضمن این شرکت ها 100% قانونی هستند و دارای مجوز از جمهوری اسلامی ایران میباشند
1-سیستم کلیکی: گروه اوکسین ادز یکی از معتبرترین این شرکت ها می باشد که نحوه کار در این سیستم به این گونه است که شما پس از عضویت باید بنرهای این سایت را در وبلاگتان قرار دهید و به ازای هر کلیکی که روی بنرها می شود مبلغی که از طرف سایت تعیین شده دریافت خواهید نمود
توجه نمایید که شرکت رفاه گستر جنوببه شماره ثبت 24516 پرداخت کلیه وجوه را ضمانت می نماید.
لینک عضویت سریع:
http://www.oxinads.com/?i=22810
http://www.oxinads.com/?i=22810
2-سیستم فروش محصول و دریافت پورسانت: ایران مارکت سنتر بزرگترین گروهی است که در این زمینه فعالیت دارد نحوه کار در این سیستم بدین گونه است که شما پس از عضویت برای فروش محصولات یک کد دریافت میکنید که میتوانید از هر روشی که دوست دارید محصولات را بفروشید و به صورت درصدی پورسانت خود را دریافت نمایید
لینک عضویت سریع:
http://www.iranmc.org/AdsAffiliate.php?AdsID=18545
http://www.iranmc.org/AdsAffiliate.php?AdsID=18545

یــــــک سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:10 ق.ظ

بسمه تعالی

به: شی شیز
موضوع: یادداشت جدید!

احتراما، با توجه به درج یادداشت جدید با عنوان "من و همکار محترم" مورخ دوشنبه 8 تیر ماه، کامنت پیوست شده از طرف یـــــک به حضورتان ارسال می گردد.


و من الله توفیق


***
پیوست:

های!
گود مورنینگ
چیه؟ تعجب کردی از نامه ! ... ... آخه منشی گرفتم، کارای مسئول دفتر رو هم انجام میده ... تنهایی برام سخت بود دیگه، خودت بهتر می دونی
خوب چه خبر؟
ببین! یه چیزی میگم بین خودمون بمونه ... این روزا دیگه کوچکتر بودن داماد از عروس اصلا اشکالی نداره ...
........ هیچی! همینجوری گفتم ... منظوری نداشتم...
پیشاپیش من عذرخواهی می کنم که اینقدر شما مجبورید هی توضیحات اضافی بدین!
یه دیکشنری فارسی به فارسی بگیر! خب گلم مشخصه که "ثواب" درسته...
راستی، من مرورگرم script نشون نمیده، بنابراین عمرا نه تنها هیچ صدایی نمی شنوم بلکه چیز زیادی هم نمی بینم!!!
راستی!
onee.pey.ir
این آدرس رو عمدا اینجا نوشتم که اگه کامنتم رو تا آخر خوندی بتونی پیداش کنی!!!!!

استغفرالله ربی و...؟؟؟!!!
منشی گرفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟کار بد؟؟؟؟ حسود؟؟؟؟ دهه؟؟؟

میگم حالا اصلا از کل اون شونصر خط بالا بگذریم که ۴۰ کیلومتر جواب داره اما جیگر این آدرست برم آخه من الان کجاش نظر از خودم در وکنم؟؟؟؟ نمیگی خفه میشم از بس حرف و سوال دارم و نمیزاری بپرسی؟؟؟ تو اصلا کلا این نردبان ترقی منو از بین بردییییییی....
خوب از اونی که تو بدت میاد که منم متنفرم...اصلا جاییی اینطور باشه نمیرم بخونم...حالا اگر جرئت داری بیا بگو منم اینطوریم :دی

دومندش که منم عاچشقشونم...اگر یکی رو واسه خودت پیدا کردی بی زحمت یکی هم واسه من بیاب ... سواب (گفتم نه حرف من باشه نه شوما) داره مادر...

نمیدونم چندمندش که کلا دوست داشتنی هستی عجیب... هر چند منو داری میکشی از فوضولی و نمیدونم چرا حس خیلی خوبی دارم... یه چیزی تو مایه ی اون دوست دارم های پستت...

بهرحال دیدن کامنتها و از این به بعد عشق نوشته هاته که منو میکشونه اینجا(اصلا هم اغراق نکردم)

میلیاردر سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:22 ق.ظ

ضمن عرض تبریک به شما دوست عزیز که توانسته اید با زحمات فراوان وبلاگ بسیار زیبای خود را به ثبت برسانید...و تشکر فراوان بابت مطالب بسیار ارزنده و فواید ان برای هر بازدید کننده ای...شما را به گروه بزرگ اوکسین ادز جهت درج وبلاگ خود و زیباسازی محیط وبلاگ، به ازای ثبت وبلاگ و واریز پول توسط ما به شماره حساب بانکی شما دعوت مینماییم...
ثبت نام با شما....بازدید روزانه از وبلاگتان و واریز پول به حساب بانکی شما توسط ما...کافیست در سایت زیر ادرس وبلاگ و شماره حساب بانکی خود را درج نمایید..در هر کجا که هستید..بعد از 24 ساعت تاثیر انرا خواهید دید..به گروه بزرگ اوکسین ادز بپیوندید.
عضویت سریع:
http://www.oxinads.com/?a=22810

همچنین سایت های پر بازدید ایران ، عضویت فعالی دراین گروه دارند....به ازای هر کدام از وبلاگهایتان پول در میاورید......تعداد زیاد اعضای این گروه نشاندهنده رسمیت این گروه و هیچ گونه سوء استفاده است. فقط وبلاگ خود را ثبت نمایید و پول پارو کنید...بدون هیچ گونه چشم داشت و تضرر مالی....در هر کجا و در هر زمان و درهر وضعیت مالی که هستید..به گروه بزرگ اوکسین ادز بپیوندید.
عضویت سریع فقط در اینجا:
http://www.oxinads.com/?a=22810
http://www.oxinads.com/?a=22810


ما منتظر شماییم به ما بپیوندید
درضمن برای فعال شدن حسابتان باید کد بنر ها را در سایتتان قرار دهید

اسپورتچی یعنی همه چی سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:41 ق.ظ

مطالب زیر فقط و فقط دراسپورتچی بخوانید و لذت ببرید
مدل مو (5)• مد ایرانی (2)• آموزش زیبایی (14)• نحوه لباس پوشیدن (4)• مد لباس اسپورت (5)• مد کفش های ورزشی (1)• دانلود بازی های ورزشی (21)• کسب درآمد از وبسایت (1)• تبادل لینک (1)• طنز و جوک (146)• دانش ورزش (66)• تاریخچه ورزشها (30)• معرفی ورزش ها (31)• کلیپ های ورزشی (19)• نحوه خرید محصولات (1)• آموزش ورزش ها (22)• اخبار مهم ورزشی (19)• قوانین ورزش ها (2)• فواید و خواص ورزش ها (3)• مصاحبه با ورزشکاران (2)• بیوگرافی ورزشکاران (14)• فروشگاه (33)• خدمات وبلاگ (1)• آموزش (1)• ایران شناسی (73)• پزشکی (104)

یــــــک سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:05 ب.ظ

سلام شی!
برات یه کتاب کادو اوردم امیدوارم خوشت بیاد:

***
چگونه در onee کامنت بگذاریم؟
خودآموز تصویری
انتشارات یـــــک
تیراژ 1

فهرست:
سخن نویسنده
مقدمه
بخش اول
نتیجه گیری
لغتنامه


سخن نویسنده: های! های آر یو؟!

مقدمه: از آنجائیکه کامنت گذاری و بخش کامنتدونی از مهمترین اجزای تشکیل دهنده ی فضای وبلاگ ها در دنیای مجازی می باشد، این کتاب می تواند راهنمای شما در این مسیر باشد!

بخش اول: در قسمت بالای هر یادداشت سمت چپ یک بالون مشاهده می شود (که فعلا عدد 0 رو نشون میده) روی آن کلیک کرده صفحه جدیدی باز شده که یادداشت رو نشان داده و در زیر آن قسمتی برای نوشتن نام/ایمیل/وبلاگ و سپس دیدگاه شما وجود دارد! ok?!

نتیجه گیری: wordpress کمی سخت می باشد!

لغتنامه: دیدگاه = نظر = comment



قیمت پشت جلد: 7500 ریال!

***


واییییییییییییییی
من عاچق این کتابه بودماااا...
میگفتن چاپش تجدید نمیشه:دی
ولی خدایی یعنی تو فکر کردی من خودم نیمی دونستم؟؟؟
شوخی میکنیا...من فقط میخواستم امتحانت کنم ببینم آیا تواناییت در نوشتن کتاب چطوریاست...
قرض(غرض؟غرز؟؟؟) همین بود و بس...
بی زحمت اون کتاب دیشکنری فارسی تو فارسی رو هم برفست بیاتش:دی

یــــــک سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:07 ب.ظ


شرمنده ام واقعا! ... یادم رفت قیمت کتاب رو خط بزنم !!!!!!!!!!!

بابا این حرفا چیه
دشمنت شرمنده
با قیمت و بی قیمت شوما عزیز مایی...:دی
فقط اینکه تو اینجا اسمایلی میزاری من نمیزارم داره منو میکشونه از حسادت!!!!

یــــــک سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:26 ب.ظ


حالا که اون طرف رو داری می ترکونی منم اومدم اینجا!


دهه!!!
رو کم کنیه؟؟؟
باچه باچه...
بچرخ تا بچرخونمت:دی
اسمایلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد