روحش شاد!

سلام 

اومده بودم براتون از خنده دار ترین مراسم دنیا صحبت کنم اما.... 

صدام دقیقاْ توی گلوم خفه شد.... 

 

اولش کلی ذوق کردم که دیدم زهرا اومده 

اما کمتر از ۱ دقیقه طول کشید.... 

 

وقتی خوندم...باورم نمیشد.... 

و الانم نمیدونم چی باید بگم.... 

 

فقط برای زهرا آرزوی صبر میکنم و دلم میخواد بدونه که روح مجید همیشه و هر لحظه باهاشه.... حالا باید با یه چشم دیگه اونو ببینه....دیدنی که دیگه مخصوص اونه....نه دنیا می تونه ازش بگیره نه کسی ازش بدزده....  

 

دوری سخته...دلتنگی عذابه....اما....قصه ی زندگی هم جز این نیست.... 

 

برای زهرا برای روح مجید برای خانواده اش از خدا آرامش میخوام.... 

 

هر کار کردم دیدم نمیتونم چیزی بنویسم... 

فعلاْ به احترام زهرا مجید سکوت میکنیم.... 

 

زهرا جان منو در غمت شریک بدون.... 

و باور کن که هنوزم نمیدونم چی باید بگم!

نظرات 4 + ارسال نظر
سحربانو سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:22 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

خیلی نارحت شدم ، خیلی:(

منم....
:(

امیــــر سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:47 ب.ظ http://amir.persianblog.ir

چی شده ؟

...

زهرا سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:54 ب.ظ

ممنونم شیما جان. جز این هیچی نمی تونم بگم.

همین کافیه زهرا جان

احسان دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:08 ق.ظ http://ehsannights.persianblog.ir/

سلام شیما

خوبی خانوم گلم؟

منم هنوز هنگم

شوکه شدم

فقط نگاه می کنم

راستی

مرسی میای عزیز دلم

خیلی خوشحالم می کنی



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد