کلاْ گل بگیرن دهنی رو که خودش اینقده دست توانایی در چشم کردن خودش به تنهایی داره!!!! 

 

به جان خودم نباشه به جان این منوچ بینوا که رفته زیر تخت قایم شده،قصد کردم دیگه اظهار نظر نکنم در مورد این روزا..... 

 

میام میگم بده همچییییین دنیا منو شرمنده ی محبتاش میکنه همچیییین همه چی در کمتر از ساعت به گل و بلبل تبدیل میشه که از خودت خجالت میکشی که چرا شکایت کردی حتی در حد صدم اپسیلون! 

 

میام میگم خوبه و همه چی آرومه و من چیگده خوچبختم ییهو در کمتر از جیک ثانیه چنان زلزله ای روزگارمو می تکونه که جای تک تک دشمناتون خالی!!!! 

  

دو سه روزه باز همه چی سر کار در حالت کن فیکون به سر می بره..... 

رسمی نبودن برنامه ها بیش از همه داره به من فشار میاره.....همه ی بارا روی دوش منه و جالبه همه اینو میدونن اما کاری نمیکنن....امروز صدام در اومد....دیگه اینقدر حالم بد بود که دیگه سکوت نکردم....اما خوب...بعید میدونم فایده داشته باشه.... 

 

قراره حالا یه جلسه ی اضطراری بگیرن تکلیف همه چی معلوم شه.... 

چند تا کار علمی در نظر داشتم که توی این تابستون برای خودم انجام بدم که ماشالله وقت نمیدن که!!!!!....شفاف بگم که تا اطلاع ثانوی خودم و امور مربوط به خودم در تعطیلات به سر میبره....  

 

اما خوب....ناشکری نکنم اینا همه اش خستگیه جسمی و مسائل کاریه.....خدا رو شکر که در کل مشکل دیگه ای نیست..... 

 

فقط به همین دلایل....ذهنم خیلی آشفته است....دلم میخواد توی این تصمیم گیری کمکم کنید.... 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
نـــیــــلــــوفر دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:03 ق.ظ http://890304.blogfa.com

سلام شیما جونم
هِی هِی !!! درکت میکنم اساسی نمیدونم چرا وقتی شادم از در و دیوار برام میباره و وقتی بیحالم همه چی به آرومی میگذره !!!! فرمولش رو نتونستم درک کنم ....
اما برسیم به اون پیشنهاد !!!! شیما اگه واقعاً تفکیکش کنی خیلی خیلی عالی میشه چون میرم اونجا میبینم هیچی نیست بعد ِ یه مدت که میام اینجا میبینم همه چیز اینجا بود .... من هم فکر میکنم گذشته ت رو ببر اونجا چون از اولش هم با گذشته شروع شد !!! اینجوری ما هم متوجه میشیم چی کجاست دیگه اگه قطعی شد ما رو در جریان بذار ، تا اطلاع ثانوی من هردوجا میرم همزمان

چون شدیداْ دلم با همین نظریه که تو هم تائیدش کردی فعلاْ همین کارو میکنیم مگر اینکه بقیه ی دوستان نظر بهتری داشته باشن

گ دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ق.ظ

سلام.
خوبی خانومی.
نظر من اینه که همین جا بنویس. اخه من اونجا رو ندارم
رمزمم خصوصی میدم.
رمز عکسا و... هم همینه
گیتی

خوب این که قابل حله دخملی

سحربانو دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:16 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

به نظر من همه و یه جا بنویس ولی موضوع بندیش کن:)

ساسا دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:33 ب.ظ

به نظر من همه رو یه جا بنویس ولی موضوع مطالبتو مشخص کن اونوقت ما هم گیج نمیشیم...هرکی دلش خواست روزانه هاتو میخونه و هرکی هم خواست خاطرات گذشته رو...اینجوری بهتره شیمایی...من که دارک گیج میشم کم کم...میرم اونجا میام می بینم اینجایی میام اینجا می بینم اونجایی...

المیرا سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:49 ق.ظ http://limonaz.blogea.com

متوجه شدی خدا زیاد دیگه دقت نمیکنه.مراقب باش یهو نترکیجونه شیما همشو یه جا بنویس من آی کیوم نمیگنجه چن جارو برم.بیخیال شو بشین همینجا

آره فک کنم مشکلات توجه تمرکز تا آسمونم رسیده
عجب!!!!
حالا چیکا کنم پسسسسسسسسسسسسسسسسس

نیلوفر چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:52 ق.ظ http://www.niloufar700.persianblog.ir

بله عزیزم چرا نمیشه. جزء ۱۰ رو هم تو بخون. فقط لطفاْ تائیدش رو برای من بذار که اسمت رو توی لیست وارد کنم

ممنون گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد