...

خرابم... 

داغونم... 

کم آوردم... 

 

دلم حضورش رو می خواد 

آغوشش رو می خواد 

حمایتش رو می خواد 

هر چی یادم میاد که چی سرم اومده خودم رو بیشتر می بازم 

بیشتر حجم تنهاییمو حس می کنم 

دلم میگییییییییییییییییییییییییییییییییییییره 

دلم میخواد داد بزنم 

دلم میخواد یکی رو بزنم 

دلم می خواد خودمو خالی کنم 

نمی تونم سکوت کنم دیگه 

دارم منفجر میشم 

 

کاش نفهمیده بودم کاش نفهمیده بودممممممممممممممم 

نظرات 5 + ارسال نظر
زینب دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ق.ظ

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام!
چی شده خواهری جونم...تو که بهتر شده بودی
خوب به من بگووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو!
خوب آخه چرا اینجوری میکنی با من و خودت تو
خواهری جونم بیا منو بزن باشهههههههههههههبه خدا راست میگم...منو باش الان یکیو میخوام بیاد خودمو جمع کنه زدم به جاده خاکی نه؟!!!
خوب من میرم دوباره که اومدم خوب شدیاااااااا!
دوست دارم ...

فدای تو بشم من....
یک کمی به گذر زمان نیاز دارم انگار....
واسه عادت به شرایط جدیدم....

زینب دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:02 ب.ظ

راستی مگه میشه هر لحظه یاد آبجی بزرگه نباشمو دعاش نکنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

تو خیلی مهربونی عزیز دلم....
گل منی توووووو

نانا دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:59 ب.ظ http://www.ranaei.blogfa.com

بمیرم
عزیزم
خانومی
درکت می کنم
؛ کاش نفهمیده بودم ؛ نمی دونم چیو

اما حتمن حکمتی بوده که باید م یفهمیدی!!

خدا نکنه عزیز دلم...
اوهوم....
حتما حکمتی هست

لیلی دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ب.ظ

شیما بیا منو بزن آروم شی

دور ایستادی چجوری بزنمت پاشو بیا تا بهت بگم

نانا سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ق.ظ http://www.ranaei.blogfa.com

مرسی عزیزم که واسم گفتی
بمیرم
چه سخت
من نمیدونم چرا همیچی یهو به هم میریزه
اما خوب هیچ وقت امیدت رو از دیت نده .. همیشه تو بدترین شرایط اتفاقهای خوبی می افته

بعد الان دقیقا در بدترین شرایط اتفاقهای بدی هم افتاد که...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد