زاده ی آفتاب هستم و از تبار مرداد!
اهل ناکجا آباد دل، از سرزمین عاشقی و انتظار....چشم به جاده ها دارم تا آن روز موعود....روزی که از راه می رسد و رویا به واقعیت گره می خورد...
می نویسم برای به خاطر سپردن فراز و فرودهای این راه....برای ثبت قصه ی اشک ها و لبخند ها...
ادامه...
محی خانومی
سهشنبه 10 آبانماه سال 1390 ساعت 12:41 ق.ظ
خوبییییییییییییییییییی؟ روزی چن تا چن تا آپ میکنی شوما اونوقت؟ کلا حساب از دستم در رفت که از کی نخوندم.. قالبتم که مشکی نمیشه خوند متنو..خواهشا میشه تو انتخاب این قالب تجدید نظر بشه؟
شما کلا انگار امروز شاکی بودیاااا هر چی از دستمون برسه آپ می کنیم دیگه والله قالبه که واسه خودم مشکلی نداره چیشو نمیتونی بخونی؟ فونت خط که روشنه که؟؟؟!!! فعلا یه مدت تحملش کنید تا یه چیزی که به همین حد دوست داشته باشم پیدا کنم!....هنوز وقت نکردم
خوبییییییییییییییییییی؟
روزی چن تا چن تا آپ میکنی شوما اونوقت؟
کلا حساب از دستم در رفت که از کی نخوندم..
قالبتم که مشکی نمیشه خوند متنو..خواهشا میشه تو انتخاب این قالب تجدید نظر بشه؟
شما کلا انگار امروز شاکی بودیاااا
هر چی از دستمون برسه آپ می کنیم دیگه
والله قالبه که واسه خودم مشکلی نداره چیشو نمیتونی بخونی؟
فونت خط که روشنه که؟؟؟!!!
فعلا یه مدت تحملش کنید تا یه چیزی که به همین حد دوست داشته باشم پیدا کنم!....هنوز وقت نکردم
اون بعدا کی هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الان دیگه