صفر مطلق+۷۸

دکتر: با کی لج کردی؟  

دختر: با خودم  

دکتر: به خاطر کی؟  

دختر: خودم  

دکتر: الان دارن با هم جنگ می کنن؟  

دختر: اوهوم....شدیداْ  

دکتر: فکر میکنی کدوم سمت قوی تره:خودت؟ یا خودت؟ 

 

دختر می خنده و شونه بالا میندازه و با بی تفاوتی میگه:نمیدونم! 

 

دکتر:این بازی دو سر برده....هر طرف ببره خودت بردی....اما میدونی چیه؟.... تو در هر شرایط و با هر نتیجه ای آخرش میشینی گریه میکنی... 

 

دختر: چراااا؟؟؟؟....شایدم در هر صورتش شاد شدم!!! 

 

دکتر: نه.... چون تو همیشه عادت کردی طرف آدم شکست خوردهه وایسی و براش غصه بخوری و کاری نداری که آدم خوبه بوده یا ادم بده....تو از شکست ها میشکنی .... حالا هر کسی باشه.... حتی دشمنت!!! 

 

دختز لبخند میزنه و بر خلاف انتظار دکتر یه لبخند از روی آرامش ....

جوابای آزمایش رو برمیداره و خداحافظی میکنه 

 

در اتاق رو که باز میکنه پیر زنی وارد اتاق میشه.... 

به سختی راه میره جوری که عصای دستش در حال لرزیدنه 

 

دختر اجازه میگیره که کمکش کنه.... 

(بیرون از اتاق وقتی که منتظر بود تا منشی اسمش رو صدا بزنه، پیرزن رو دیده بود که یکه و تنها با بیحالی تمام اومده بود دکتر.... دختر هم تنها بود اما دلش برای تنهایی پیر زن سوخت...  ) 

 

پیرزن روی صندلی معاینه نشست و دختر وسایلش رو کنارش گذاشت  

 

پیرزن: خدا خوشبختت کنه دخترم....ایشالله یه شوهر دکتر مث این آقای دکتر گیرت بیاد  

دختر در حالیکه لبخند میزنه: حاج خانوم حالا اگر از قیافه ام خوشتون نیومده دوست ندارین دعام کنین چرا نفرین میکنین؟ خدا رو خوش نمیاداااا   

  

پیرزن: وا ؟؟؟ مادر جون دخترای امروزی که همه آرزوشونه شوهر دکتر داشته باشن؟ 

 

دختر: این یه دختر یک کمی مدلش فرق داره....شوهر دکتری که منشی بخواد داشته باشه و صبح تا شب کار کنه اصلا دوست نداره..... 

 

و بعد رو به دکتر ادامه میده: آقای دکتر، بی زحمت به اون لیست مریضیای من، توهم و منفی بافی به اضافه ی پر توقعی مفرط رو هم اضافه کنین 

 

دکتر می خنده و میگه: هفته ی دیگه با جوابا منتظرتم 

 

دختر در حال خروج از اتاق دکتر: امیدوارم یه جور دیگه یه جای دیگه ببینمتون اما.... درمان من فقط با خداست و نه دیگه اینجا و توی علم این دنیا....من به هر نتیجه ای شادم.... این یه بار از ته دل شااادم!....۲ سااال هم میتونه فرصت زیادی برای زندگی باشه.....   

 

پ.ن: این داستان بدون شرح اضافه بود.....

 

صفر مطلق+۷۷

 

 

پ.ن: هههه.... ما که لذت بردیم از این عکس ....بعله... همینه که هست....

صفر مطلق+۷۶

 

 

منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید


ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را... آشتی کن با خدای خود
...


تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیزا
من خدایی خوب میدانم !!

تو دعوت کن مرا با خود به اشکی یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک الوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را
بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو
که وصل عاشق و معشوق هم،اهسته میگویم
خدایی عالمی دارد


تویی زیباتر از خورشید زیبایم.
تویی والاترین مهمان دنیایم.
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت


وقتی تو را من افریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر ایا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟


هزاران توبه ات را گرچه بشکستی
ببینم من تورا از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟؟؟؟
رها کن ان خدای دور
آن نامهربان معبود
آن مخلوق خود را


این منم پروردگار مهربانت
خالقت
اینک صدایم کن مرا
با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خودرا
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم


غریب این زمین خاکی ام،
آیا عزیزم حاجتی داری؟


بگو جز من کس دیگر نمیفهمد
به نجوایی صدایم کن
بدان آغوش من باز است


قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات اوردم
قسم بر عصر روشن
تکیه کن بر من
قسم بر روز
هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور
رهایت من نخواهم کرد

برای درک اغوشم
شروع کن
یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
تورا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد 


شعری از زنده یاد سهراب سپهری