صفر مطلق+۴

 

شاید مث تو نتونم بد باشم   

نشه مث تو شکوندن و بلد باشم 

تو هم کارت به کارام خندیدنه 

شاید اینا همه اش تقصیره منه!!!  

 

چرا هیچ کاریم به چشمات نمیاد 

دلت همینی رو هستم نمی خواد 

منو نمیبینی مث روز روشنه 

شاید اینا همه اش تقیره منه!!!

  

 

این آهنگ رو تازه دانلود کردم و حسابی ریتمش منو به وجد میاره 

مهم نیست چی داره میگه مهم اینه که لهجه ی این آهنگ بدجور دلمو می بره 

مهم اینه که پاهام ضرب میگیره و حسابی میرم توی یه مود دیگه!!! 

 

مهم اینه که وقتی گوشش میدم به هیچی فکر نمیکنم 

هیچیه هیچیه هیچییییییییییییی 

 

مهم اینه که هیچ خاطره ای رو با خودش به دوش نمی کشه 

مال همین امروز و این روزاس 

نه هیچ گذشته و نه هیچ آینده ای 

 .................

۶ روز تمام انتظار این جمعه رو کشیدم.هوا که سرد میشه کار کردن و صبح زود از خونه بیرون رفتن رسماْ مثل یه فحش ناموسی میمونه واسم....اما خوب وقتی پای اجبار در میون باشه مجبوری بپذیری و صداتم در نیاد حالا من برم کجا بگم که این دیگه مال یه روز و یه سال نیست.... چیزی حدود ۳۰ ساااااااال....من اصلا زنده ام تا اون موقع؟؟؟؟....یعنی چیزی هم از من به جا می مونه؟؟؟ جالبه....راهی رو انتخاب کردم که با افسانه ی شخصی من از زندگی همخوانی خاصی هم نداشت....هرگز توی رویا و فکرا و خواسته هام نبود....من کار خصوصیمو می خواستم....هر وقت بخوام برم....از کار فقط ارضای روحیشو می خواستم.... اما خوب....شرایط اینطور رقم خورد....نه.... خودم اینطور انتخاب کردم....به خاطر پیشرفت هایی که خواستم..... 

 

بیخیال بحثو جدیش نکنم این وقت شب! 

 

۶ روز تمام فکر و ذکرم رسیدن روز تعطیل هفته و استراحت صبحش بود دیشب تا ۲ واسه تولد داداش کوچیکه بیرون مهمون  داشتیم و ۳ من خوابیدم با کلی خیال خوش.... اما از ۷ صبح الییییییی همین الان داشتم درد می کشیدم!..... خواب صبح که فنا شد هیچ کل روز جمعه هم به باد رفت.... از ۳ تا مقاله ای که باید ترجمه می کردم فقط میون درد به یکیش رسیدم....!!! 

 

بهتره برم بخوابم و گرنه بعید میدونم فردا اخلاق درست و حسابی واسه مریضای بینوا داشته باشم....اونا چه گناهی کردن که بی حوصلگی و خواب آلودگی های منو باید تحمل کنن آخه.... دهه! 

 

 

پ.ن:کل آهنگای گوشیم رو دوباره ریست کردم و فقط ۳-۴ تا آهنگای شاد گذاشتم.... به دلیل ازدیاد کارهای روزانه ای که خودم واسه خودم جور کردم به آهنگای انرژی زا نیاز دارم نه آهنگایی که منو مثل باد با خودشون ببرن.... فعلا یه مدت باید کنترل شده زندگی کرد! 

 

پ.ن۲:چای سبز با شکر..... چیز خوبی از آب در اومد....اما هنوزم اثری از لاغر شدن در خود ندیدیم!....اصلا هم نپرسید که غذاتم کم کردی یا نه!....حتما باید اعتراف کنم؟؟؟دهه! 

 

پ.ن۳: هیچ وقت اینقدر از اینکه سراغم رو بگیره خوشحال نشدم....بهش فکر می کردم اما خودم خبری ازش نگرفتم....نمیخواستم این قهرو من بشکنم....اما همون موقع اس داد....خوشحالم کرد....جالبه!....آدما غیر قابل پیش بینی هستن....(همه ی اینا مربوط به یه دوست عادی عادی میشه!)

صفر مطلق+۳

چای....نسکافه....قهوه 

 شکلات داغ.... 

 

گاهیییی به تلخی حال و روزم 

گاهیییی شیرین شیرین 

 

اما 

همیشه و در هر حالی لذت بی حدی رو به اون لحظه ام میده 

مست بوش میشم و میرم به رویاهام.... 

 

امروز...امشب 

زیر بارون و با آهنگای پر بغض 

و جاده هایی که نمیدونم تصادفی یا با حکمت هر کدوم خاطره ای رو زنده می کرد 

یه بار دیگه همه چیز توی دلم مرور شد 

 

یاد آخرین باری که توی آغوشش بودم 

بعد از تولدم بود....همین ۲ ماه پیش 

 

یهو بغض کرد و گفت:یادت میاد میگفتی فقط توی بغل من آروم میشی؟ میگفتی بغل منو با دنیا عوض نمیکنی؟میگفتی هیچ جا مثل اینجا نیست؟.... 

 

سکوت بینمون غم بار بود 

با یه آه نصفه نیمه گفتم:تازه اون روز معنیشو نمیدونستم....فکر میکردم همیشه دارمش.... هر جا کم بیارم میام و بهش پناه میارم....اما حالا....هر بار که حسش می کنم عین کسی هستم که از یه اتاق بی اکسیژن به هوای تازه میرسه....میخواد به جای همه ی گذشته نفس بکشه حس کنه.... هر بار حسش می کنم بغض میکنم که شاید این اخرین بار باشه 

 

حلقه ی دستاشو محکم کرد و من اشکامو توی بازوهاش پنهان کردم 

 

آره.... 

حالا که یادم میاد باور میکنم که اونم هنوز به اندازه ی من عاشقه 

فقط اون مرده و مغرور 

من زن و پر از نیاز حضورش.... 

 

حالا که فکر میکنم میبینم جای بوسه ای که روی دستم نشوند و اشکش که با دستم از صورتش پاک کرد هنوز داغه 

 

فکر که می کنم میبینم عجیب نیست نمیتونم دل بکنم 

عجیب نیست که این تعهد نمی شکنه 

 

وقتی تا من حرفی می زدم اون میگفت:هیسسسسس....تو هنوزم زن منی.... محرم منی.... این بین من و توئه....کاری به دنیا نداره.... 

 

وقتی اعتراض می کردم می گفت:اون برگه هنوزم دست منه و دست من می مونه....تا همیشه 

 

پسرک من....مرد من.... 

فقط خسته از ناملایماتیه که سالهاست روی دوششه 

شاید همراه هم نباشیم اما اون همیشه عشق منه.... 

 

دلم براش تنگ شده 

توی این شب بارونی.... 

 

خدایا 

یعنی دیگه راهی نیست؟ 

تو اگه بخوای میشه ها 

کاش این محال رو ممکن می کردیییی 

صفر مطلق+۲

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.